اناجیل واعمال رسولان رسالات پولس رسول رساله عبرانیان رساله یعقوب رسالات پطرس رسول رسالات یوحنا رسول رساله یهودا کتاب مکاشفه
انجیل متی رومیان افسسسیان دوم تسالونیکیان عبرانیان یعقوب اول پطرس اول یوحنا یهودا مکاشفه
انجیل مرقس اول قرنتیان فیلیپیان اول تیموتاوس دوم پطرس دوم یوحنا
انجیل لوقا دوم قرنتیان کولسیان دوم تیموتاوس سوم یوحنا
انجیل یوحنا غلاطیان اول تسالونیکیان تیطس
اعمال رسولان فلیمون
فهرست کلام خدا: عهد جدید X   پنجره را ببندید




کتاب مقدس برای تمام فصول (۷)

بخش «کتاب مقدس برای تمام فصول» شامل بررسی ۵۲ فصل کلیدی کتاب مقدس است. با مطالعه یک فصل در هفته، شما در طول یک سال (۵۲ هفته) شناخت عمیق تری از حقایق و تعالیم اساسی کلام خدا حاصل می کنید و تصویری جامع از کل کتاب مقدس در ذهنتان شکل می گیرد. ( همه آیات از ترجمه فارسی هزاره نو و گاهی از ترجمه قدیم فارسی کتاب مقدس برگزیده شده اند.)
برای درک بهتر می توانید ابتدا فصل مورد بحث را در بخش انتهایی این صفحه بخوانید؛ سپس بررسی آن را در ابتدای همین صفحه دنبال کنید.

بررسی انجیل یوحنا فصل اول

با سلام خدمت همه دوستان، ادوارد سرکیسیان هستم و فصل کلیدی دیگری از مجموعه ۵۲ فصل کلیدی کتاب مقدس را بررسی می کنم. فصل اول انجیل یوحنا، یکی دیگر از فصل های کلیدی و بسیار مهم کتاب مقدس است.
بر خلاف متی و لوقا که انجیل خود را با داستان تولد عیسی مسیح خداوند از مریم باکره و ظهور نجات دهنده آغاز می کنند؛ یوحنا به ازل و پیش از آغاز جهان هستی بر می گردد و همانند کتاب پیدایش علت وجود جهان هستی را برای ما روشن می کند. در کتاب پیدایش ۱: ۱ می خوانیم « در ابتدا خدا آسمان ها و زمین را آفرید.» اما یوحنا با این جمله انجیل خود را آغاز می کند:

«1در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود؛ 2همان در آغاز با خدا بود. 3همه چیز به واسطۀ او پدید آمد، و از هرآنچه پدید آمد، هیچ چیز بدون او پدیدار نگشت.»

عبارت «در آغاز خدا» در پیدایش ۱:۱ را با «در آغاز کلام» یوحنا ۱:۱ مقایسه کنید!
یوحنا در حالی که «کلام» را با «خدا» یکی می داند: «و کلام، خدا بود؛» ولی در عین حال تمایزی بین این دو قائل می شود: «کلام با خدا بود» و مجددا این حقیقت را در آیه ۲ تاکید می کند:«همان در آغاز با خدا بود.»!
اگر بررسی فصل اول پیدایش را مطالعه کرده اید در آنجا توضیح دادم که کلمه عبری« اِلوُهیم» که «خدا» ترجمه شده است اسم جمع است که فعل مفرد می پذیرد و بلافاصله در آیه دوم پیدایش فصل اول، وَجه دیگری از اُلوهیت را به ما معرفی می کند و آن « روح خدا» است:

1در آغاز، خدا آسمانها و زمین را آفرید. 2زمین بی‌شکل و خالی بود، و تاریکی بر روی ژرفا؛ و روح خدا سطح آبها را فرو گرفت.» پیدایش ۱: ۱و۲

درآیات بعدی قبل از آفرینش هر پدیده ای، جمله « و خدا گفت» آمده است:

۳خدا گفت: «روشنایی باشد،» و روشنایی شد…

در کتاب عبرانیان در عهد جدید می خوانیم:

3به ایمان درمی‌یابیم که کائنات به وسیلۀ کلام خدا شکل گرفت، بدان‌گونه که آنچه دیده می‌شود از چیزهای دیدنی پدید نیامد. عبرانیان ۱۱: ۳

گویی «کلام» پر قدرت خدا حامل حیات است که ناموجودات را به وجود می خواند. اما این کلام خدا چیست یا دقیق تر این کلام خدا کیست؟
یوحنا در آغاز انجیلش به این سوال پاسخ می دهد و تصریح می کند که «کلام خدا» وجه دیگری از الوهیت است که هر چند در جوهر و ذات با خدا یکی است ولی با این وجود متمایز از اوست!
همچون «روح خدا»، «کلام خدا» حامل نور و حیات و سرچشمه زندگی و خالق جهان هستی است. در ادامه یوحنا، دقیقا روشن می سازد که منظورش از «کلام خدا»، عیسی مسیح خداوند است که جسم پوشید و در میان انسان ها مسکن گزید!

14و کلام، انسان شد و در میان ما مسکن گزید. ما بر جلال او نگریستیم، جلالی شایستۀ آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی. یوحنا ۱: ۱۴

بنابراین از ازل «کلام» با «خدا» بود! وجود «خدای پدر» بدون وجود «کلام خدا، پسر یگانه پدر» و «روح خدا، روح القدس» متصور نیست.
هر سه در ذات، یکی هستند ولی در عین حال سه شخص متمایز در الوهیت می باشند؛ هیچ موجودی قادر به شناخت این حقیقت ازلی و ابدی نیست و نخواهد بود. ما انسان ها فقط قادر به درک کلیات این حقیقت هستیم که خدا در صفحات کتاب مقدس بر ما مکشوف کرده است. برای درک بهتر این موضوع شاید مثالی ناقص ما را اندکی کمک کند: فرهاد فردی است که ذاتش «انسان» است ولی «شخص» خاصی است؛ همانطور که دیبا نیز «شخص» خاص است ولی ذاتش «انسان» است. فرشته جبرائیل «شخص» خاصی است با ذات «فرشتگان» و فرشته میکائیل نیز «شخص» خاص با ذات «فرشتگان» است. همه این موجودات دارای یک «شخص» و یک «ذات» به خصوص هستند؛ در واقع همه موجودات عالی جهان هستی (فرشتگان و انسان ها) چنین ویژگی دارند این در حالی است که خدا برخلاف همه موجودات دیگر در حالی که دارای یک ذات و جوهر است یعنی «ذات الهی» و این ذات، قادر مطلق، ازلی و ابدی، همه جا حاضر، بدون علت و … است ولی همزمان داری سه شخص است « خدای پدر، خدای پسر و روح القدس» این بدین معنی است که در ذات هر سه دارای ذات الهی هستند ولی در شخص با هم متمایزند؛ شناخت این حقیقت ورای درک هر موجودی است که خدا آن را خلق کرده است. این حقیقت در الهیات مسیحی که فقط یک خدای ازلی و ابدی و قادر مطلق وجود دارد که سه شخص متمایز(خدای پدر، خدای پسر و روح القدس) است، «تَثْلیثِ اَقْدَس» نامیده می شود.

با این مقدمه یوحنا از ازل و پیش از جهان هستی ناگهان به تاریخ انسانی بر می گردد و ویژگی های «کلام خدا»، ماموریت و هدف «جسم پوشیدن» او را به ما نشان می دهد.

4در او حیات بود و آن حیات، نور آدمیان بود. 5این نور در تاریکی می‌درخشد و تاریکی آن را درنیافت.

در آیه ۴ یوحنا مجددا تاکید می کند که «کلام» (شخص مسیح خداوند) سرچشمه حیات است و زندگی از او جاری می شود و جهان هستی آفرینش اوست و حال این «کلام» همچون اشعه نوری در تاریکی و ظلمت جهان سقوط کرده و گسسته از خدا، نفوذ می کند و می درخشد. در آخر آیه می گوید « تاریکی آن را درنیافت»، فعل «در نیافت» در اینجا به معنی «شناخت» یا «درک» نیست بلکه به معنی «چیره شدن» یا «تسلط داشتن» است بنابراین این آیه می گوید که تاریکی و ظلمت ( نیروهای شرارت) نتوانستند در مقابل این نور مقاومت کنند و مانع ورود او به جهان سقوط کرده شوند! «کلام»، تاریکی و ظلمت را در هم شکست و بر او چیره شد زیرا این نور در تاریکی می درخشد.
در ادامه یوحنا می افزاید:

6مردی آمد که از جانب خدا فرستاده شده بود؛ نامش یحیی بود. 7او برای شهادت دادن آمد، برای شهادت بر آن نور، تا همه به واسطۀ او ایمان آورند. 8او خودْ آن نور نبود، بلکه آمد تا بر آن نور شهادت دهد. 9آن نور حقیقی که به هر انسانی روشنایی می‌بخشد، براستی به جهان می‌آمد.

قبل از شروع خدمت مسیح، شخصی به نام یحیی (یوحنا) تعمید دهنده از جانب خدا ماموریت یافت تا مردم اسرائیل را برای آمدن مسیح موعود آماده سازد. طبعا یحیی تعمید دهنده آن نور (مسیح) نبود بلکه آمده بود که بر آن نور شهادت دهد و عیسی ناصری را به عنوان مسیح موعود به یهودیان معرفی کند.
ادامه آیات:

10او در جهان بود، و جهان به واسطۀ او پدید آمد؛ امّا جهان او را نشناخت. 11او به مُلک خویش آمد، ولی قومِ خودش او را نپذیرفتند. 12امّا به همۀ کسانی که او را پذیرفتند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، یعنی به هر کس که به نام او ایمان آورْد؛ 13آنان که نه با تولدی بشری، نه از خواهشِ تن و نه از خواستۀ یک مرد، بلکه از خدا تولد یافتند. 14و کلام، انسان شد و در میان ما مسکن گزید. ما بر جلال او نگریستیم، جلالی شایستۀ آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی.

یوحنا در آیه ۱۴ تاکید می کند که این «کلام» که ذات و طبیعت الهی دارد لباس انسانی پوشید و در میان انسان ها مسکن گزید!‌ یوحنا کلمه «مسکن گزید» را عمدا در اینجا استفاده می کند تا هویت «کلام» را بیشتر روشن سازد. در اینجا کلمه اصلی یونانی «خیمه زدن» است که اشاره ای به «خیمه اجتماع» در عهد عتیق است. در زمان موسی هنگامی که قوم اسرائیل در صحرا برای چهل سال سرگردان بودند؛ به فرمان خدا، موسی به کمک همه حکیمان، آن خیمه را مطابق دستورات خدا با طلا کاری و بکارگیری انواع جواهرات و سنگ های نایاب و پارچه های رنگی و پوست حیوانات ساختند و این مکانی بود که در در محوطه بیرونی آن مذبح قربانی قرار داشت و در داخل آن مراسمی خاص انجام می شد که همگی نمادی از مسیح و حقایق آسمانی بود و خدا در آنجا با موسی ملاقات می کرد و با او سخن می گفت گویی خدا در آن خیمه مسکن گزیده بود!
مسیح خداوند نیز جسم پوشید و در میان انسان ها مسکن گزید تا آنها را از گناه و مرگ نجات دهد. مسیح در لباس انسانی و قابل روُیت براستی انسان بود و محدودیت های انسانی را پذیرفته بود(همچون همه انسان ها نیازمند غذا و آب و هوا برای زنده ماندن بود؛ محدود به مکان و زمان خاص بود و …) ولی همزمان در طبیعت الهی که قابل رویت نیست او همچنان خدای قادر مطلق و ازلی و ابدی است بنابراین وقتی که صحبت از طبیعت الهی مسیح می کنیم منظور جسم انسانی مسیح نیست.
هرچند او خالق آسمان و زمین بود ولی انسان ها پیام او را نپذیرفتند و اکثرا به او ایمان نیاوردند؛ حتی اکثر قوم یهود که خدا آنها را به همین منظور برگزیده بود تا مسیح از طریق این قوم به جهان آید؛ به او ایمان نیاوردند و تا امروز نیز بی ایمانی آنان ادامه دارد!
ولی به هر کس از هر نژاد و زبان و ملیت و دوران که به او ایمان آورند بر حسب فیض خود نجات و حیات ابدی عطا می کند و این امر با «زندگی روحانی نو» که یوحنا آن را «تولد» می نامد آغاز می شود. ایمانداران به مسیح با تولد روحانی فرزندان خدا و طبعا وارث خوشبختی و حیات ابدی و ثروت آسمانی خدای پدر می شوند. همانطور که شخصی که به این دنیا می آید مطلقا در تولدش نقشی ندارد و صحبت از اراده و تصمیم آن شخص در امر تولدش، بی معنی است در تولد روحانی (تولد مجدد) نیز انسان هیچ دخالت و نقشی ندارد و صرفا با اراده خدای پدر، بر مبنای کفاره و فیض مسیح و عمل حیات بخش روح القدس به وقوع می پیوندد.
در ادامه یوحنا می افزاید:

15یحیی بر او شهادت می‌داد و ندا می‌کرد که «این است کسی که درباره‌اش گفتم: ”آن که پس از من می‌آید بر من برتری یافته، زیرا پیش از من وجود داشته است“.» 16از پُری او ما همه بهره‌مند شدیم، فیض از پی فیض. 17زیرا شریعت به واسطۀ موسی داده شد؛ فیض و راستی به واسطۀ عیسی مسیح آمد. 18هیچ‌کس هرگز خدا را ندیده است. امّا آن پسر یگانه که در آغوش پدر است، همان او را شناسانید.

یوحنا مجددا مفاهیم پیچیده الهیاتی و فوق از درک انسانی را با کلماتی ساده و عباراتی فشرده بیان می دارد. مسیح خداوند که پیش از آغاز جهان هستی از ازل با خدای پدر بود و در ذات و جوهر با او برابر است با جسم پوشیدن و سکنی گزیدن در بین انسان ها، خدا را به ما آشکار کرد. مکاشفه مسیح برترین و کاملترین مکاشفه خدا در طول تاریخ انسانی است. خدا در طول دوران ها، خود را از طریق شگفتی و زیبایی و عظمت جهان هستی (مکاشفه عام)، از طریق کتاب مقدس (مکاشفه خاص) و در نهایت از طریق عیسی مسیح خداوند، به ما انسان ها نمایان ساخته است؛ ولی مکاشفه ای برتر از عیسی مسیح وجود ندارد. اگر می خواهید خدا را بیشتر بشناسید باید مسیح را هر چه بیشتر بشناسید.

1در گذشته، خدا بارها و از راههای گوناگون به واسطۀ پیامبران با پدران ما سخن گفت، 2امّا در این ایام آخر به واسطۀ پسر خود با ما سخن گفته است، پسری که او را وارث همه چیز مقرر داشت و به واسطۀ او جهان را آفرید. 3او فروغِ جلالِ خدا و مظهر کامل ذات اوست، و همه چیز را با کلام نیرومند خود نگاه می‌دارد. او پس از پاک کردن گناهان، به دست راست مقام کبریا در عرش برین بنشست. عبرانیان ۱: ۱-۳

15او صورت خدای نادیده است و فرزند ارشد بر تمامی آفرینش، 16زیرا همه چیز به واسطۀ او آفریده شد: آنچه در آسمان و آنچه بر زمین است، دیدنیها و نادیدنیها، تختها و فرمانرواییها، ریاستها و قدرتها، همه به واسطۀ او و برای او آفریده شدند. 17او پیش از همه چیز وجود داشته، و همه چیز در او قوام دارد. کولسیان ۱: ۱۵-۱۷

بنابراین برخلاف انبیای عهد عتیق که هزاران سال پیش از ظهور مسیح بطور مستور، ضمنی و با ایما و اشاره از مسیح موعود سخن می گفتند به طوری که حتی خود درک دقیقی از پیشگویی های خود و هویت مسیح نداشتند؛ یحیی تعمید دهنده با صراحت و کاملا آشکار بر مسیح و هویتش شهادت می داد.
یحیی آخرین نبی عهد عتیق است که نقشی بسیار مهم در معرفی مسیح به یهودیان ایفا کرد. در واقع یهودیان هیچ عذری برای عدم پذیرش عیسی ناصری به عنوان مسیح موعود خود نداشتند زیرا اکثر آنان یحیی تعمید دهنده را به عنوان نبی از سوی خدا قبول داشتند:

4یحیی جامه از پشم شتر بر تن داشت و کمربندی چرمین بر کمر می‌بست، و خوراکش ملخ و عسل صحرایی بود. 5مردمان اورشلیم و سراسر یهودیه و تمامی نواحی اطراف رود اردن، جملگی نزد او می‌رفتند 6و به گناهان خود اعتراف کرده، در رود اردن از او تعمید می‌گرفتند. انجیل متی ۳: ۴-۶

3و امّا هیرودیس به‌خاطر هیرودیا که پیشتر زنِ برادرش فیلیپُس بود، یحیی را گرفته و او را بسته و به زندان انداخته بود. 4زیرا یحیی به او می‌گفت: «حلال نیست تو با این زن باشی.» 5هیرودیس می‌خواست یحیی را بکشد، امّا از مردم بیم داشت، زیرا یحیی را به پیامبری قبول داشتند. انجیل متی ۱۴: ۳-۵

اما طبق معمول رهبران مذهبی و فریسیان از شهرت و مقبولیت یحیی و از اینکه بسیاری از یهودیان او را به عنوان پیامبر و مرد خدا قبول داشتند ناراحت بودند و از اینکه قدرت و نفوذشان در میان مردم کم شود بیم داشتند؛ آنان هیچ رقابتی را تحمل نمی کردند!
این گروه بارها از یحیی تعمید دهنده پرس و جو کردند و مقام و ماموریت وی را زیر سوال بردند:

19این است شهادت یحیی آنگاه که یهودیان، کاهنان و لاویان را از اورشلیم نزدش فرستادند تا از او بپرسند که «تو کیستی؟» 20او معترف شده، انکار نکرد، بلکه اذعان داشت که «من مسیح نیستم.» 21پرسیدند: «پس چه؟ آیا ایلیایی؟» پاسخ داد: «نیستم.» پرسیدند: «آیا آن پیامبری؟» پاسخ داد: «نه!» 22آنگاه او را گفتند: «پس کیستی؟ بگو چه پاسخی برای فرستندگان خود ببریم؟ دربارۀ خود چه می‌گویی؟» 23یحیی طبق آنچه اِشعیای پیامبر بیان کرده بود، گفت:
«من صدای آن نداکننده در بیابانم که می‌گوید،
”راه خداوند را هموار سازید.“‌»
24شماری از آن فرستادگان که از فَریسیان بودند، 25از او پرسیدند: «اگر تو نه مسیحی، نه ایلیا، و نه آن پیامبر، پس چرا تعمید می‌دهی؟» 26یحیی در پاسخ گفت: «من با آب تعمید می‌د‌هم، امّا در میان شما کسی ایستاده که شما او را نمی‌شناسید، 27همان که پس از من می‌آید و من لایق گشودن بند کفشش نیستم.»
28اینها همه در بِیت‌عَنْیا واقع در آن سوی رود اردن رخ داد، آنجا که یحیی تعمید می‌داد.

در آیه ۱۹ منظور یوحنا از یهودیان همان رهبران قوم یهود است. کاهنان یهودی از سبط لاویان بودند.(یعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهیم، ۱۲ فرزند داشت که نام یکی از آنان لاوی بود و طبق تورات موسی کاهنان می بایست از این سبط انتخاب می شدند.)
اورشلیم مرکز سرزمین یهودیه و مکانی بود که معبد زیبای خدا در آنجا قرار داشت و یهودیان از سراسر مناطق اطراف برای پرستش و عبادت به آنجا می رفتند. در واقع اورشلیم مرکز سیاسی و مذهبی قوم یهود بود.
یهودیان معتقد بودند که پیش از آمدن مسیح می بایست ایلیای نبی، که یکی از انبیای بزرگ عهد عتیق بود مجددا ظهور کند. جالب این است که یحیی تعمید دهنده دقیقا با روحیات و شخصیت ایلیا ظاهر شده بود! مسیح در انجیل متی ۱۱: ۱۴و۱۵ درباره وی می گوید:

14و اگر بخواهید بپذیرید، یحیی همان ایلیا است که می‌بایست بیاید. 15هر که گوش شنوا دارد، بشنود.

در انجیل لوقا ۱: ۱۷ فرشته ای که به زکریا، پدر یحیی تعمید دهنده ظاهر شد تا در مورد تولد معجزه آسای وی نوید دهد؛ چنین گفت:

17او به روح و قدرت ایلیا، پیشاپیش خداوند خواهد آمد تا دل پدران را به سوی فرزندان، و عاصیان را به سوی حکمت پارسایان بگرداند، تا قومی آماده برای خداوند فراهم سازد.» 18زکریا از فرشته پرسید: «این را از کجا بدانم؟ من مردی پیرم و همسرم نیز سالخورده است.»

اما یحیی تعمید دهنده همانطور که خود نیز شهادت می داد فقط «صدای» ندا کننده در بیابان بود در حالی که مسیح «کلامی» بود که از آسمان نزول کرده بود.
نکته بسیار جالب این است که بعد از کشته شدن یحیی توسط هیرودیس عده ای از یهودیان همچنان وفادارانه شاگرد و پیرو او بودند و کم کم دینی جدید شکل گرفت که مبتنی بر تعمید آب (نماد تطهیر از گناهان) و ساده زیستی به سبک یحیی بود و تا به امروز نیز ادامه دارد و حتی در ایران و برخی کشورهای خاورمیانه نیز این دین( مندائی) پیروانی دارد !!
این در حالی است که خود یحیی تعمید دهنده در انجیل یوحنا ۳: ۲۸-۳۰ می گوید:

28شما خود شاهدید که من گفتم مسیح نیستم، بلکه پیشاپیشِ او فرستاده شده‌ام. 29عروس از آنِ داماد است، امّا دوست داماد که در کناری ایستاده به او گوش می‌دهد، از شنیدن صدای داماد شادی بسیار می‌کند. شادی من نیز به همین‌گونه به کمال رسیده است. 30او باید ارتقا یابد و من باید کوچک شوم.

در آیه ۲۱ یهودیان از یحیی پرسیدند:

«پس چه؟ آیا ایلیایی؟» پاسخ داد: «نیستم.» پرسیدند: «آیا آن پیامبری؟» پاسخ داد: «نه!»

اکثر یهودیان درباره هویت مسیح اطلاع دقیقی نداشتند ولی همه متفق القول بودند که وی بر تخت پدر خود داوود خواهد نشست و بر قوم اسرائیل پادشاهی خواهد کرد و مانند موسی مرد خدا به عنوان پیامبری بزرگ رهبری قوم یهود را بر عهده خواهد گرفت. «آن پیامبر» در آیه ۲۱ نیز اشاره به مسیح است که برداشت یهودیان از سخنان موسی به قوم اسرائیل در تثنیه ۱۸: ۱۵ بود:

15«یهوه خدایتان، از میان شما، پیامبری همانند من، از برادرانتان، برای شما بر خواهد انگیخت؛ به اوست که باید گوش فرا دهید،

طبعا منظور موسی این بود که بعد از من، خدا افراد دیگری را برای هدایت و رهبری قوم یهود که هنوز در صحرا آواره بودند معین خواهد کرد و آنها برای ورود به زمین وعده در غیاب موسی که قبل از آن وفات یافت نمی بایست نگران باشند. این پیشگویی در تمام تاریخ یهود تا ظهور مسیح نیز صادق بود. در انجیل یوحنا ۱: ۴۵ فیلیپُس به نَتَنائیل این اعتقاد یهودیان را بازگو می کند:

45او نَتَنائیل را یافت و به او گفت: «آن کس را که موسی در تورات بدو اشاره کرده، و پیامبران نیز درباره‌اش نوشته‌اند، یافته‌ایم! او عیسی، پسر یوسف، از شهر ناصره است!»

توجه کنید که «نبوت»، «پادشاهی» و «کهانت» در عهد عتیق سه منصب مهم محسوب می شدند که لازمه آنها داشتن مسح روح خدا و تایید الهی بود و مسیح هر سه نقش را داراست. وظیفه نبی اعلام پیام و حقایق الهی به مردم بود؛ وظیفه پادشاه حکومت عادلانه بر قوم یهود و وظیفه کاهن انجام مراسم مذهبی در معبد خدا و تقدیم قربانی (کفاره) بود.
ادامه آیات…

29فردای آن روز، یحیی چون عیسی را دید که به سویش می‌آید، گفت: «این است برۀ خدا که گناه از جهان برمی‌گیرد! 30این است آن که درباره‌اش گفتم ”پس از من مردی می‌آید که بر من برتری یافته، زیرا پیش از من وجود داشته است.“ 31من خود نیز او را نمی‌شناختم، امّا برای همین آمده‌ام و با آب تعمید داده‌ام که او بر اسرائیل ظاهر شود.» 32پس یحیی شهادت داده، گفت: «روح را دیدم که چون کبوتری از آسمان فرود آمد و بر او قرار گرفت. 33من خود نیز او را نمی‌شناختم، امّا همان که مرا فرستاد تا با آب تعمید دهم، مرا گفت: ”هر گاه دیدی روح بر کسی فرود آمد و بر او بمانْد، بدان همان است که با روح‌القدس تعمید خواهد داد.“ 34و من دیده‌ام و شهادت می‌دهم که این است پسر خدا.»

در آیات فوق یحیی تعمید دهنده بدون هیچ ابهامی و کاملا واضح ماموریت و هویت مسیح را به یهودیان معرفی می کند. یحیی به وضوح در مورد بره خدا صحبت می کند که گناه جهان را بر می گیرد!
معنی چنین عبارتی برای یک یهودی قرن اول میلادی که در معبد خدا هر روز شاهد قربانی حیوانات بود مثل روز روشن بود یعنی کفاره گناه!
توجه کنید که از نظر یهودیان قرن اول میلادی معنی «پسر خدا» نیز کاملا روشن بود. آنها دقیقا می دانستند که چنین عنوانی بر خلاف اصطلاح «فرزندان خدا در آیه ۱۲» به معنای «هم ذات بودن» با خدا است و معنی دیگری از آن استنتاج نمی شد. مسیح در خدمت زمینی و فرم انسانی خود، کاملا مطیع پدر آسمانی و روح القدس بود و اراده خدای پدر را با قدرت روح خدا که او را به کمال مسح کرده بود به انجام رساند.
یحیی به طور نمادین در ساحل رود اردن، یهودیان مشتاق را تعمید آب می داد که سمبل توبه و تطهیر از گناهان بود. توجه کنید که تعمید یحیی با مراسم تعمید در مسیحیت که نمادی از یکی شدن ایماندار با مرگ و قیام مسیح است فرق داشت. در حالی که تعمید آب یحیی صرفا کاری نمادین بود و ابدا زندگی کسی را دگرگون نمی کرد مسیح قدرت دارد روح حیات بخش خدا را به هر کسی که به او ایمان آورد افاضه کند و به او حیات روحانی تازه ای بخشد. (تعمید روح القدس)

17پس اگر کسی در مسیح باشد، خلقتی تازه است. چیزهای کهنه درگذشت؛ هان، همه چیز تازه شده است! دوم قرنتیان ۵: ۱۷

انجیل یوحنا ۱: ۳۵-۴۲

35فردای آن روز، دیگر بار یحیی با دو تن از شاگردانش ایستاده بود. 36او بر عیسی که راه می‌رفت، چشم دوخت و گفت: «این است برۀ خدا!» 37چون آن دو شاگرد این سخن را شنیدند، از پی عیسی به راه افتادند. 38عیسی روی گرداند و دید که از پی او می‌آیند. ایشان را گفت: «چه می‌خواهید؟» گفتند: «رَبّی (یعنی ای استاد)، کجا منزل داری؟» 39پاسخ داد: «بیایید و ببینید.» پس رفتند و دیدند کجا منزل دارد و آن روز را با او به سر بردند. آن وقت، ساعت دهم از روز بود.
40یکی از آن دو که با شنیدن سخن یحیی از پی عیسی رفت، آندریاس، برادر شَمعون پطرس بود. 41او نخست، برادر خود شَمعون را یافت و به او گفت: «ما مسیح را (که معنی آن ’مسح شده‘ است) یافته‌ایم.» 42و او را نزد عیسی برد. عیسی بر او نگریست و گفت: «تو شَمعونْ پسر یوحنایی، امّا ’کیفا‘ خوانده خواهی شد (که معنی آن صخره است).»

اکثر شاگردان مسیح از منطقه جلیل در ناحیه شمال یهودیه بودند ولی در آن روز خاص آندریاس (برادر پطرس رسول) احتمالا به همراه یوحنا رسول (نویسنده انجیل یوحنا) دو شاگرد حاضر نزد یحیی تعمید دهنده بودند و با شنیدن سخنان یحیی تصمیم گرفتند مسیح را پیروی کنند.
آندریاس مبشر بسیار خوبی بود! و بلافاصله برادرش شمعون را به مسیح معرفی کرد. کلمه «مسیح» به یونانی «کریستوس» به معنای «مسح شده» است. مسیح برای تکمیل ماموریت زمینی و به انجام رساندن نقشه ازلی خدای پدر، به کمال از روح القدس (روح خدا) مسح شده بود. مسیح اسم شمعون را به «پطرس» یعنی «صخره یا تخته سنگ» تغییر داد. پطرس بعد ها نقش رهبری شاگردان مسیح و کلیسای اولیه اورشلیم را بر عهده داشت.

انجیل یوحنا ۱: ۴۳-۵۱

43روز بعد، عیسی بر آن شد که به جلیل برود. او فیلیپُس را یافت و به او گفت: «از پی من بیا!» 44فیلیپُس اهل بِیت‌صِیْدا، شهر آندریاس و پطرس بود. 45او نَتَنائیل را یافت و به او گفت: «آن کس را که موسی در تورات بدو اشاره کرده، و پیامبران نیز درباره‌اش نوشته‌اند، یافته‌ایم! او عیسی، پسر یوسف، از شهر ناصره است!» 46نَتَنائیل به او گفت: «مگر می‌شود از ناصره هم چیزی خوب بیرون بیاید؟» فیلیپُس پاسخ داد: «بیا و ببین.»
47چون عیسی دید نَتَنائیل به سویش می‌آید، درباره‌اش گفت: «براستی که این مردی اسرائیلی است که در او هیچ فریب نیست!» 48نَتَنائیل به او گفت: «مرا از کجا می‌شناسی؟» عیسی پاسخ داد: «پیش از آنکه فیلیپُس تو را بخواند، هنگامی که هنوز زیر آن درخت انجیر بودی، تو را دیدم.» 49نَتَنائیل پاسخ داد: «استاد، تو پسر خدایی! تو پادشاه اسرائیلی!» 50عیسی در جواب گفت: «آیا به‌خاطر همین که گفتم زیر آن درخت انجیر تو را دیدم، ایمان می‌آوری؟ از این پس، چیزهای بزرگتر خواهی دید.» 51سپس گفت: «آمین، آمین، به شما می‌گویم که آسمان را گشوده و فرشتگان خدا را در حال صعود و نزول بر پسر انسان خواهید دید.»

مسیح خدمت رسمی خود را از منطقه جلیل و دهکده های آن آغاز کرد و معجزات بزرگی در آن منطقه از وی صادر گشت.
فیلیپُس مانند آندریاس، نوید ملاقات با مسیح را به نَتَنائیل داد. نتنائیل از اینکه عیسی از اهل ناصره بود بسیار متعجب شد؛ ناصره دهکده ای بی نام و نشان و کم اهمیتی بود که هیچ کس در اسرائیل انتظار ظهور مسیح موعود و پادشاه پر جلال را از آن دهکده نداشت!
ولی عیسی ناصری فقط در چند جمله کوتاه نتنائیل را متقاعد ساخت که او مسیح خداوند بود.
مسیح به نتنائیل می گوید که تو براستی اسرائیلی هستی که در او هیچ فریبی نیست!
توجه کنید که کلمه«یعقوب» (پسر اسحاق پسر ابراهیم) که پدر قوم اسرائیل محسوب می شود به عبری یعنی «پاشنه گیر» که اشاره به فردی حقه باز و فریبکار است!

35اما اسحاق گفت: «برادرت فریبکارانه آمد و برکت تو را گرفت.» 36عیسو گفت: «به درستی که نام او یعقوب است. زیرا دو بار مرا فریب داد: اوّل حق نخست‌زادگی مرا گرفت، و اکنون نیز برکت مرا گرفته است.» پیدایش ۲۷: ۳۵و۳۶

نتنائیل یک اسرائیلی واقعی بود زیرا وی به مسیح ایمان آورد:

۶… زیرا همۀ کسانی که از قوم اسرائیل‌اند، براستی اسرائیلی نیستند؛ رومیان ۹: ۶

«پیش از آنکه فیلیپُس تو را بخواند، هنگامی که هنوز زیر آن درخت انجیر بودی، تو را دیدم.»
این جمله برای نتنائیل شکی باقی نمی گذارد که طرف مقابلش مسیح پسر خداست!
به احتمال قوی نتنائیل به دفعات بسیار زیر آن درخت انجیر تک و تنها نشسته بود و با خدا راز و نیاز کرده بود و در مورد آینده اسرائیل و قوم یهود اندیشیده بود. حال کسی به او می گوید من مناجاتت را شنیده ام! حتی به احتمال بسیار قوی نتنائیل به عنوان یک اسرائیلی واقعی در مورد رویای یعقوب مکتوب در پیدایش ۲۸: ۱۰-۱۳ فکر کرده بود:

10و اما یعقوب بِئِرشِبَع را ترک گفته، به سوی حَران روانه شد. 11و به مکانی رسید و شب را در آنجا به سر برد، زیرا آفتاب غروب کرده بود. او سنگی از آنجا برگرفت و زیر سر خود نهاده، در همان جا خوابید. 12و خوابی دید که اینک پلکانی بر زمین بر پاست که سرش به آسمان می‌رسد و فرشتگان خدا بر آن صعود و نزول می‌کنند. 13و هان خداوند بر بالای آن ایستاد و گفت: «من یهوه، خدای پدرت ابراهیم و خدای اسحاق هستم. سرزمینی را که بر آن خفته‌ای به تو و به نسل تو خواهم داد.

احتمالا نتنائیل به این مسئله اندیشیده بود که آیا به راستی وعده خدا برای قوم یهود بعد از هزاران سال عملی شده بود؟ زیرا در آن زمان یهودیان زیر سلطه امپراتوری روم بودند و کل منطقه مستعمره روم بود.
مسیح به نتنائیل بطور ضمنی اشاره می کند که به مناجات او گوش داده است و خودش آن پلکان و نردبانی است که خدا را به انسان و آسمان را به زمین متصل می سازد!

فیض عیسی خداوند با همه شما باد. آمین

انجیل یوحنا فصل اول

انسان شدن کلام

1در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود؛ 2همان در آغاز با خدا بود. 3همه چیز به واسطۀ او پدید آمد، و از هرآنچه پدید آمد، هیچ چیز بدون او پدیدار نگشت.
4در او حیات بود و آن حیات، نور آدمیان بود. 5این نور در تاریکی می‌درخشد و تاریکی آن را درنیافت. 6مردی آمد که از جانب خدا فرستاده شده بود؛ نامش یحیی بود. 7او برای شهادت دادن آمد، برای شهادت بر آن نور، تا همه به واسطۀ او ایمان آورند. 8او خودْ آن نور نبود، بلکه آمد تا بر آن نور شهادت دهد. 9آن نور حقیقی که به هر انسانی روشنایی می‌بخشد، براستی به جهان می‌آمد.
10او در جهان بود، و جهان به واسطۀ او پدید آمد؛ امّا جهان او را نشناخت. 11او به مُلک خویش آمد، ولی قومِ خودش او را نپذیرفتند. 12امّا به همۀ کسانی که او را پذیرفتند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، یعنی به هر کس که به نام او ایمان آورْد؛ 13آنان که نه با تولدی بشری، نه از خواهشِ تن و نه از خواستۀ یک مرد، بلکه از خدا تولد یافتند.
14و کلام، انسان شد و در میان ما مسکن گزید. ما بر جلال او نگریستیم، جلالی شایستۀ آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی. 15یحیی بر او شهادت می‌داد و ندا می‌کرد که «این است کسی که درباره‌اش گفتم: ”آن که پس از من می‌آید بر من برتری یافته، زیرا پیش از من وجود داشته است“.» 16از پُری او ما همه بهره‌مند شدیم، فیض از پی فیض. 17زیرا شریعت به واسطۀ موسی داده شد؛ فیض و راستی به واسطۀ عیسی مسیح آمد. 18هیچ‌کس هرگز خدا را ندیده است. امّا آن پسر یگانه که در آغوش پدر است، همان او را شناسانید.

شهادت یحیی

19این است شهادت یحیی آنگاه که یهودیان، کاهنان و لاویان را از اورشلیم نزدش فرستادند تا از او بپرسند که «تو کیستی؟» 20او معترف شده، انکار نکرد، بلکه اذعان داشت که «من مسیح نیستم.» 21پرسیدند: «پس چه؟ آیا ایلیایی؟» پاسخ داد: «نیستم.» پرسیدند: «آیا آن پیامبری؟» پاسخ داد: «نه!» 22آنگاه او را گفتند: «پس کیستی؟ بگو چه پاسخی برای فرستندگان خود ببریم؟ دربارۀ خود چه می‌گویی؟» 23یحیی طبق آنچه اِشعیای پیامبر بیان کرده بود، گفت:
«من صدای آن نداکننده در بیابانم که می‌گوید،
”راه خداوند را هموار سازید.“‌»
24شماری از آن فرستادگان که از فَریسیان بودند، 25از او پرسیدند: «اگر تو نه مسیحی، نه ایلیا، و نه آن پیامبر، پس چرا تعمید می‌دهی؟» 26یحیی در پاسخ گفت: «من با آب تعمید می‌د‌هم، امّا در میان شما کسی ایستاده که شما او را نمی‌شناسید، 27همان که پس از من می‌آید و من لایق گشودن بند کفشش نیستم.»
28اینها همه در بِیت‌عَنْیا واقع در آن سوی رود اردن رخ داد، آنجا که یحیی تعمید می‌داد.

برۀ خدا

29فردای آن روز، یحیی چون عیسی را دید که به سویش می‌آید، گفت: «این است برۀ خدا که گناه از جهان برمی‌گیرد! 30این است آن که درباره‌اش گفتم ”پس از من مردی می‌آید که بر من برتری یافته، زیرا پیش از من وجود داشته است.“ 31من خود نیز او را نمی‌شناختم، امّا برای همین آمده‌ام و با آب تعمید داده‌ام که او بر اسرائیل ظاهر شود.» 32پس یحیی شهادت داده، گفت: «روح را دیدم که چون کبوتری از آسمان فرود آمد و بر او قرار گرفت. 33من خود نیز او را نمی‌شناختم، امّا همان که مرا فرستاد تا با آب تعمید دهم، مرا گفت: ”هر گاه دیدی روح بر کسی فرود آمد و بر او بمانْد، بدان همان است که با روح‌القدس تعمید خواهد داد.“ 34و من دیده‌ام و شهادت می‌دهم که این است پسر خدا.»

نخستین شاگردان عیسی

35فردای آن روز، دیگر بار یحیی با دو تن از شاگردانش ایستاده بود. 36او بر عیسی که راه می‌رفت، چشم دوخت و گفت: «این است برۀ خدا!» 37چون آن دو شاگرد این سخن را شنیدند، از پی عیسی به راه افتادند. 38عیسی روی گرداند و دید که از پی او می‌آیند. ایشان را گفت: «چه می‌خواهید؟» گفتند: «رَبّی (یعنی ای استاد)، کجا منزل داری؟» 39پاسخ داد: «بیایید و ببینید.» پس رفتند و دیدند کجا منزل دارد و آن روز را با او به سر بردند. آن وقت، ساعت دهم از روز بود.
40یکی از آن دو که با شنیدن سخن یحیی از پی عیسی رفت، آندریاس، برادر شَمعون پطرس بود. 41او نخست، برادر خود شَمعون را یافت و به او گفت: «ما مسیح را (که معنی آن ’مسح شده‘ است) یافته‌ایم.» 42و او را نزد عیسی برد. عیسی بر او نگریست و گفت: «تو شَمعونْ پسر یوحنایی، امّا ’کیفا‘ خوانده خواهی شد (که معنی آن صخره است).»

دعوت عیسی از فیلیپُس و نَتَنائیل

43روز بعد، عیسی بر آن شد که به جلیل برود. او فیلیپُس را یافت و به او گفت: «از پی من بیا!» 44فیلیپُس اهل بِیت‌صِیْدا، شهر آندریاس و پطرس بود. 45او نَتَنائیل را یافت و به او گفت: «آن کس را که موسی در تورات بدو اشاره کرده، و پیامبران نیز درباره‌اش نوشته‌اند، یافته‌ایم! او عیسی، پسر یوسف، از شهر ناصره است!» 46نَتَنائیل به او گفت: «مگر می‌شود از ناصره هم چیزی خوب بیرون بیاید؟» فیلیپُس پاسخ داد: «بیا و ببین.»
47چون عیسی دید نَتَنائیل به سویش می‌آید، درباره‌اش گفت: «براستی که این مردی اسرائیلی است که در او هیچ فریب نیست!» 48نَتَنائیل به او گفت: «مرا از کجا می‌شناسی؟» عیسی پاسخ داد: «پیش از آنکه فیلیپُس تو را بخواند، هنگامی که هنوز زیر آن درخت انجیر بودی، تو را دیدم.» 49نَتَنائیل پاسخ داد: «استاد، تو پسر خدایی! تو پادشاه اسرائیلی!» 50عیسی در جواب گفت: «آیا به‌خاطر همین که گفتم زیر آن درخت انجیر تو را دیدم، ایمان می‌آوری؟ از این پس، چیزهای بزرگتر خواهی دید.» 51سپس گفت: «آمین، آمین، به شما می‌گویم که آسمان را گشوده و فرشتگان خدا را در حال صعود و نزول بر پسر انسان خواهید دید.»

راهنمایی           پنجره را ببندید X

با کلیک روی شماره آیات، تفسیر آنها را انتهای متن مطالعه کنید و با کلیک مجدد روی شماره آیات در بخش تفسیر به مکان اول در متن کتاب مقدس برگردید. برخی از آیات به دلیل وضوح معنایی تفسیر نشده اند و با کلیک روی شماره آنها اتفاقی نمی افتد.
همچنین با کلیک روی کلمات آبی رنگ و نگاه داشتن ماوس روی آنها در متن کتاب مقدس اطلاعات بیشتری در مورد آن کلمه در پنجره ای دیگر ظاهر می شود که با حرکت ماوس از روی کلمه آبی رنگ، آن پنجره بسته می شود.